ریگان فاکس بیدمشکش را مته می کند و بچه ها شهوت چت با مقعد دوش می گیرند
معلم سابق من با رسیدن ماساژ ، ریگان فاکس لوکاس فراست را در منطقه پذیرایی می بیند. پشتش به او برگشته است. او می گوید: "شما باید ماساژور من باشید". برمی گردد. وقتی نگاهی به او می اندازد ، چشمانش گرد می شوند. این یک مرد زیبا است میز را با پارچه ای پاک می کند. چشمانش نیز برای یک ثانیه گرد می شوند و قبل از پاسخ مکث کوتاهی می کند. او می گوید: "بله ، خانم فاکس هستم". لوکاس که پارچه را به وضوح روی زمین می اندازد ، عذرخواهی می کند که او را بدون آمادگی گرفت ، او فقط داشت نظافت می کرد. ریگان می گوید مشکلی نیست و مکث می کند. یک لحظه صبر کنید ، او از کجا نامش را می دانست؟ او آشنا به نظر می رسد ، آیا او را به نوعی می شناسد؟ او می خندد و می گوید که البته نام او را از فایل او در رایانه می داند. سریع او را وارد سالن ماساژ می کند. لوکاس با اشاره به سمت میز ماساژ ، او را دعوت می کند تا لباس برهنه کرده و دراز بکشد. از او می خواهد که به دور نگاه کند. او م politدبانه متعهد می شود ، اما وقتی لباس خود را در می آورد و روی میز دراز می شهوت چت کشد ، به اوج می رسد. در حال گفتگو ، او به او می گوید که دوست پسرش این ماساژ را برای او خریداری کرده است. از زمان به دنیا آمدن دوقلوها کمرش خیلی درد می کند. 'تو بچه داری؟ ' او می پرسد. "نه ، این دوقلوها" ، او می خندد و به سینه های بزرگ خود اشاره می کند. او از صنایع دستی قدردانی می کند و به او چنین می گوید. لوکاس با ماساژ دادن کمر ، از او می پرسد برای امرار معاش چه کار می کند. او معلم دبیرستان محلی است. 'شوخی نکن؟! او فریاد می زند ، اگرچه بیانش نشان می دهد که ممکن است او را در تمام مدت شناخته باشد. "می دانی که من به آن مدرسه رفتم!" ریگان متوجه می شود ، به همین دلیل بسیار آشنا به نظر می رسد! او معلم او بود! لوکاس وانمود می کند که به خاطر سپردن او سخت است ، اما بعد می گوید همه چیز به او برمی گردد. او اکنون او را به یاد می آورد. ریگان می گوید به وضوح او را به خاطر می آورد ، بالاخره او مقطع دبیرستان بود. اوه ، دقیقاً اینطور نبود ، او با حیاء دروغین می گوید. اما ریگان آن را متفاوت به خاطر می آورد. او همیشه یک هفته در میان با یک دختر داغ جدید می چرخید. او می خندد و از او می پرسد در دبیرستان چطور بود. او می گوید: "اوه ، من هرگز هیچ دوست پسر یا چیزی شبیه به آن نداشتم ، من یک نوع احمق بودم." اما او زمان از دست رفته را جبران کرد و اکنون یک دوست پسر شگفت انگیز دارد. همانطور که لوکاس از او می خواهد پشتش را بچرخاند ، حوله ای به او می دهد تا سینه های برهنه اش را بپوشاند. وقتی حوله را به او می دهد ، او از زندگی دبیرستانی اش شگفت زده می شود و از این باور که شخصی با دارایی هایش- به عنوان حوله ای که برای سینه های بزرگش بسیار کوچک است ، از روی آن می لغزد- نمی تواند در پیدا کردن تاریخ مشکل داشته باشد. ریگان به سرعت حوله را بر می دارد ، اما لوکاس به وضوح از آنچه او تازه دید خوشش می آید ، لحظه ای که آنها چشم ها را قفل می کنند. آن را تکان می دهند. بازگشت به تجارت. خوب ، او می گوید ، او راه طولانی را طی کرده است. از دیوانه دبیرستان تا معلم دبیرستان. در واقع ، او معلم مورد علاقه همه بود. با ماساژ پاهای او ، دستش به سمت بالای ران هایش می رود ، او اعتراف می کند که او بیشتر از مورد علاقه خود بوده است. او علاقه زیادی به او داشت. ریگان گیج شده و بیش از اندکی خجالت زده است. چرا او را دوست دارد؟ او تعداد زیادی دختر جوان ، زیبا و جوان داشت! او فقط یک معلم قدیمی معمولی بود. او توضیح می دهد که نه به او. علاوه بر این ، گاهی اوقات شما فردی را می خواهید که تجربه داشته باشد. در تمام سالهایی که او تدریس می کرد ، ریگان باید یکی از شاگردان خود را دوست داشته باشد. هرگز! آنها خیلی جوان بودند! لوکاس به او یادآوری می کند که همه آنها نیست ، به عنوان مثال وقتی او به او آموزش داد 18 ساله بود. ریگان اعتراف می کند که این درست است اما هنوز هم مناسب نیست که یک معلم به دانش آموزان خود علاقه داشته باشد. لوکاس او را متقاعد می کند ، بنابراین هیچ کس وجود ندارد؟ خوب ، ریگان اعتراف می کند ، ممکن است یک نفر وجود داشته باشد ، اما سالهاست که به او فکر نمی کند. "آیا کسی در سال من بود؟" ، او می پرسد در حالی که دستانش روی ران هایش می خزند و ماهیچه های او را ورز می دهند. "من نمی توانم این را به شما بگویم" ، او با خنده پاسخ می دهد. خوب ، او به نحوی آن را از او دور می کند. او از آخرین اظهارنظر او به طرز رویایی خنده ای می گیرد و در تماسش از دست رفته است. او با دیدن اینکه چقدر از این کار لذت می برد ، پیشنهاد می کند که به او ماساژ مخصوص سینه بدهد. او معمولاً هزینه اضافی دریافت می کند ، اما از آنجا که آنها "دوستان" قدیمی هستند ، به او رایگان می دهد. او تردید می کند. دوست پسر او قطعاً این را قبول نمی کند. لوکاس می فهمد و به او اطمینان می دهد که این یک تکنیک بالینی است ، فقط کاملاً حرفه ای و درمانی است. او با اعتراف به اینکه به نظر می رسد این روزها هیچ چیز به او کمک نمی کند ، تسلیم می شود و با بازیگوشی به او هشدار می دهد که حرفه ای باشد. با حیله می گوید: "بله ، خانم فاکس". در حالی که او روغن می ریزد و سینه هایش را کار می کند ، دست لوکاس نوک سینه او را نوازش می کند و او ناله ای کوچک و غیرارادی می دهد. بنابراین این دانشجوی مرموز ریگان هنگام تدریس چه کسی را دوست داشت؟ چشمانش بسته شده و به تدریج از ماساژ سینه آرام می شود ، اما او هنوز از گفتن او امتناع می کند. شاید او فقط بتواند از او س questionsال کند و او فقط بله یا خیر بگوید؟ و اگر او شخص را درست حدس بزند ، او قول می دهد که به او بگوید؟ خوب ، او آه می کشد ، در تماس تخصصی او از دست رفته است. آیا در سال لوکاس کسی بود؟ بله ، او پاسخ می دهد. آیا او در کلاس تاریخ بود که او تدریس می کرد؟ آره
مدت زمان:
03:08