بوسیدن و لیسیدن کتی مورگان و کیر چت اسکارلت سیج در رختخواب
له شدن به مامان. کتی مورگان در حالی که دخترش ، اسکارلت سیج ، بی سر و صدا و خجالتی وارد می شود ، لباس ها را روی تخت تا می کند. کتی به او سلام می کند و می بیند که چیزی نوجوان را آزار می دهد. او از اسکارلت می پرسد چه خبر است ، اما اسکارلت آنقدر گیج است که به سختی می تواند بیش از دو کلمه را به هم متصل کند. کمی طول می کشد تا کیر چت اسکارلت اعتراف کند که به نوعی دوست دارد ، اما نمی داند چگونه به او بگوید. کتی متاثر است که اسکارلت از او مشاوره روابط می خواهد. با وجود اینکه مدت زیادی در زندگی اسکارلت نبوده است ، اما می خواهد اسکارلت بداند که در او همیشه باز است و اسکارلت می تواند در مورد هر چیزی با او صحبت کند! اسکارلت می پرسد چگونه می دانید که کسی شما را دوست دارد؟ کتی ، با فرض اینکه یک پسر بچه در محوطه دانشگاه است ، می گوید که مردان جوان بسیار آسان هستند - فقط باید با آنها صحبت کنید! "اگر او به شما علاقه دارد ، می دانید ، به من اعتماد کنید! 'کتی اصرار می کند. اسکارلت هنوز فوق العاده خجالتی است و سپس می پرسد اگر دختری باشد که او دوست دارد چه؟ کتی تعجب می کند اما از او حمایت می کند و اعتراف می کند که چیز زیادی در مورد جذب دختران نمی داند. اسکارلت هنوز مجبور است فقط با او صحبت کند و ببیند آیا او نیز احساساتی دارد. اسکارلت هنوز مخفی است زیرا کتی بیشتر او را تحت فشار قرار می دهد تا بفهمد این زن مرموز کیست. آیا دانشجوی دیگری است؟ یک پروفسور؟ اوه نه ، آیا این یکی از دوستان کتی است؟ اسکارلت می گوید که هیچ کدام از آن ها نیست. در واقع ، او این شخص را در یک عروسی ملاقات کرد ... عروسی کتی با پدرش! این تنها زمانی است که کتی بالاخره متوجه می شود که اسکارلت به او علاقه زیادی دارد. اگرچه او در ابتدا غافلگیر شده بود ، اما اصرار دارد که این اسکارلت نیست تقصیر این است که مادر ناتنی اش را دوست دارد-مردم نمی توانند به کسانی که عاشقشان هستند کمک کنند. هنگامی که اسکارلت از کتی می پرسد آیا او نسبت به دختر ناتنی اش احساساتی دارد یا نه ، کتی سعی می کند آن را انکار کند. H Owever ، او نمی تواند این موضوع را برای مدت طولانی انکار کند. S او از طبیعت پرورشی خود چشم پوشی می کند و در عوض یک عاشق پرشور می شود زیرا آنها با هم تصادف می کنند بوسه شهوت انگیز. در اینجا هیچ مانعی برای آنها وجود ندارد زیرا آنها مشتاقانه با سینه های یکدیگر بازی می کنند و گربه های یکدیگر را می خورند. این احساس به نظر می رسد که همه چیز به یک لحظه منجر شده است و هیچ یک از آنها شانس خود را از دست نمی دهند!
مدت زمان:
04:36